آوينآوين، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

آوين زیباترین فرشته آسمونی

عزيزكم ميدوني چرا به چهارشنبه آخر سال مي گن چهار شنبه سوری ؟

چهارشنبه آخر سال ( چهار شنبه سوری )   یکی از آیینهای نوروزی امروز - که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد - " مراسم چهارشنبه سوری " است که در برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال  گویند.  دربارهً چهارشنبه سوری، کتاب ها و سندهای تاریخی، مطلبی یا اشاره ای نمی یابیم و تنها در این قرن اخیر، یا دقیق تر، در این نیم قرن اخیر است که مقاله ها و پژوهشهای متعددی در این باره منتشر شده و یا در نوشته های مربوط به نوروز به چهارشنبه سوری نیز پرداخته اند.  برگزاری چهارشنبه سوری، که در همهً شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبهً سال ( یعنی نزدیک غروب آفتاب ...
7 اسفند 1389

دلنوشته هاي مامان براي دختر آسمونيش

                                                                                           همه هستي ام سلام ، سلام به روي ماهت كه هر وقت بهش نگاه ميكنم تمام وجودم غرق شادي ميشه من عاشقتم عزيز...
3 اسفند 1389

داستان من و مسواك زدنم

  سلام زيباي مامان    خيلي وقت بود كه با هم تمرين ميكرديم تا تو هم مسواك زدن   رو ياد بگيري ، حالا يه چند شبي كه وقتي بابا ميخواد بره مسواك بزنه تو هم با بابا ميري تا مسواك بزني ولي توي شيطون به ما كلك ميزني بابا اول برات خمير دندون ميزاره روي مسواكت بعد مسواكو ميده دستت ولي توي شيطون عاشق طعم خمير دندوني زود خمير دندونو ميخوري بعد صبر ميكني تا بابا مسواك زدنش تموم بشه ميگي دهنمو بشور در اصل شما مسواك نميزني خمير دندون نوش جان ميكني منم امشب بهت كلك زدم روي مسواك خمير دندون نذاشتمو مسواكو خالي دادم دستت گفتم آوين جون مسواك كن يعد بريم لالا ولي توي زرنگ و شيطون تا ديدي از خمير دندون روي مسواك خبري نيست گ...
1 اسفند 1389

ماماني چرا هفت سين و فقط عيدها ميچينيم؟

دختر نازم اين روزها وقتي ميخوام نت بردارم تا براي هفت سين چي بگيرم و چه مدلي خريد كنم مدام ياد سالي مي افتم كه خدا لطف كردو بزرگترين عيدي زندگيم رو به من داد ولي امان از دست توي شيطون هزارتا برگه  نوشتم ولي تو همه را پاره كردي ميخوام برات سنت چيدن سفره هفت سين را بگم،   بگم تا بدوني چرا  ميگيم هفت سين؟                                                      ...
27 بهمن 1389

با تمام وجود بهت ميگم خوش آمدي به زندگيمون عزيزم

بنام خداوندي كه زيباترين فرشته آسموني را به ما هديه كرد باشد تا قدردانش باشيم     آوين جون تو خيلي سخت مال ما شدي  بعد از چند سال انتظار . با كلي نذر و نياز منو بابا و بابا بزرگهاو مامان جونيا و  و داييها و عمه ها و عموها و....... خلاصه همه فاميل و اقوام و دوستان و...... با كلي جريانات بارداري كه هرلحظه احساس ميكردم كه از دست ميدهم و همه دعا ميكردن كه خدا تو رو به ما ببخشه . بالاخره خدا تو رو در تاريخ ۳/۶/۸۹   در بيمارستان آتيه  به ما هديه داد . هديه ي آسموني ، اما بعد از اين همه انتظار...
27 بهمن 1389

من و مامان و خونه تكاني

سلام به عزيز دلم خوشكلم امسال حدس ميزدم چون نوپايي بايد كار خونه تكوني  مامانم خيلي طول بكشه بخاطر همين زودتر دست به كار شدم ولي باز هم اميدم را از دست دادم اين روزها من هي تميز ميكنم تا با هم به استقبال بهار بريم تو هي ريخت و پاش ميكني ولي مهم نيست شما راحت باش من جمع ميكنم تو بريز دوست دارم نفسم ، امروز برات توضيح دادم كه مامان ميخواد براي فرا رسيدن بهار خونه را از گرد و غبار تميز كنه ولي تو همش ميگفتي مامان جاجو تو فقط علاقه خاصي به جارو كردن داري و اين وظيفه را من هر روز بايد انجام بدم وگرنه تو تا شب ول كن نيستي تازه گيها ياد گرفتي در يخچا ل    هم باز ميكني و يادت ميره كه بايد زود ببنديش فكر ميكني اومدي پيكنيك عرو...
26 بهمن 1389

ماماني ولنتاين چه روزيه !اصلاٌ ولنتاين يعني چي؟

                                      جونم برات بگه كه ۱۴فوريه يا ۲۵ بهمن ماه از سالهاي بسيار دور ميلادي به عنوان روز ولنتاين جشن گرفته ميشود و در كشور ما در سالهاي اخير به روز عشاق معروف شده است .           در سده سوم ميلادي كه مطابق مي شود با اوايل شاهنشاهي ساساني در ايران، در روم باستان فرمانروايي بوده است بنام كلوديوس دوم ....
25 بهمن 1389

نامه يك نيني معترض

آقاي پدر! در كمال احترام خواهشمندم اينقدر لب و لوچه ي پياز خورده ي غير پاستوريزه، و سار و سيبيل سيخ سيخي آهار نشده ات را به سر و صورت حساس من نماليد خانوم مادر! جيغ زدن شما هنگام شناسايي اجسام داخل خانه توسط حس چشايي من، نه تنها كمكي به رشد فكري من نمي كنه، بلكه براي شير شما هم مضر است!!! لازم به ذكر است كه سوسك هم يكي از اجسام داخل خانه محسوب مي شود! پدر محترم! هنگام دستچين كردن ميوه، از دادن من به بغل اصغر آقاي سبزي فروش خودداري نماييد. چشمهاي تلسكوپي، گوشهاي ماهواره اي و سيبيلهاي دم الاغي اش مرا به ياد قرضهاي شما مي اندازد! مخصوصاً وقتي كه چشمهاي خود را گشاد كرده، و با تكان دادن سر و لبهايش '' بول بول بول بول'' مي كند! زهرمار، درد، م...
22 بهمن 1389