آوينآوين، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

آوين زیباترین فرشته آسمونی

قدم نو رسيده مبارك

به قول آوين جونم   فنچول ها ني ني دار شدن   ني ني جو جو ها در حال در آمدن از تخم جوجو بعد از غذا خوردن از دهان مادر جو جو هاي پر و بال دار رو سر و كله هم مادر در حال نگهباني دادن كه آزاري به جو جو ها نرسه  خانواده فنچول ها (مادر ، پدر ، سه دختر و دو پسر ) مادر و دو پسرش   دختر ناز مامان هر روز براشون ارزنو تخم مرغ پخته و آب ميزاره ..... خيلي ازشون مواظبت ميكنه گل من   ...
6 شهريور 1391

فرشته خوشبختیم تولدت مبارک

ادامه مطلب   نگاهت را قاب می گیرم. در پس آن لبخند. که به من. شور و نشاط زندگی می بخشد.  امروز روز توست… زندگی قشنگ ما وقتی داشت یکنواخت می شد خدا یکی از فرشته هاش را از آسمون کم کرد و تو را به ما هدیه داد تا زندگی ما روز به روز قشنگ تر و شیرین تر بشه ، و ما با همه وجودمان پاره تن و عصاره زندگی مان را دوست می داریم و روز تولدت را جشن می گیریم . جان تولد تو تولد من است ، من تمام طول سال بیدار مانده ام که مبادا روز تولد تو تمام شود ، و من در خواب بمانم و نتوانم به تو بگویم ، تولدمان مبارک   وجود زيبايت وارد به دنيا ميشود هديه سالروزش اين آوا ميشود عاشقي چون من بي پروا ميشود...
3 شهريور 1391

بزرگ زن کوچک من ( به مناسبت تولد سه سالگی)

باورم نمیشه اینقدر بزرگ شدی که کنار من پای سینک ظرفشویی روی صندلی وایمیستی و در حین اینکه داریم با هم گپ می زنیم ظرفای شسته شده رو از دستم می گیری ( و بابت دونه دونه اشون می  گی مرسی) و تو جا ظرفی می چینی   باورم نمیشه اینقدر بزرگ شدی که وسط روز یهو دلت هوای حرف زدن با یکی از اعضای فامیل رو می کنه و گوشی بدست میای سراغم و می گی شماره ... بدو بدیرم باهاش حف بیژنم (بگو بگیرم باهاش حرف بزنم) و من رقمها رو یکی یکی بهت می گم و تو می گیری و شروع به صحبت می کنی! باورم نمیشه اینقدر بزرگ شدی که برای بیرون رفتن از خونه خودت نظر میدی که فلان دامن رو می خوام با فلان بلوز بپوشم گشند بشم هوشل بشم (قشنگ بشم خوشگل بشم)...
1 شهريور 1391

مادرانه

وقتی مادر میشی از همون روزهای اول بزرگ شدن بچه ات رو ثانیه به ثانیه جلو چشمات می بینی و اون ته ته های دلت دوست داری بزرگ بشه. بزرگ و موفق.  وقتی هفته اول تو مطب دکتر برای چکاپ های روتین نوزادت رو تو بغل گرفتی و مادر کنار دستیت ازت می پرسه کوچولوتون چند وقتشه؟ فوری جواب میدی ۳ روزشه حتی می تونی بگی ۷۹ ساعت ۲۳ دقیقه اشه (درحالیکه جای بخیه هات هنوز دارن ذوق ذوق می کنن ولی تو دلت داره قند آب میشه از اینکه بالاخره بعد ۹ ماه بچه ات رو به آغوش کشیدی) وقتی چند وقت بعد تو همون مطب یه مادر دیگه ازت می پرسه کوچولوتون چند وقتشه؟ میگی مثلا ۴۵ روز (در حالیکه چشمات از بی خوابیهای مکرر شبانه که قبلا هییییچ تصوری ازشون نداشتی دارن پی...
1 شهريور 1391

عاشقان عیدتان مبارک

وقتی یادم میاد خیلی ها بودن که پارسال آخرین ماه رمضونشون رو تجربه کردن، دلم میگیره... آخه شاید این بار نوبت من باشه که آخرین مهمونی ماه رمضون رو تجربه کنم... دوستان گلم،گل زيباي مامان عيدتون مبارك ...
29 مرداد 1391

دلنوشته 35

  شنبه  : 21/05/91 اول از همه سلام به روي ماهت اميدوارم هفته خوبي رو بگذروني دور از بلا دوم اينكه مامان رو ببخش بابت همه بي حوصلگي هاش كه تو در اون هيچ نقشي نداري البته مامان ناشكر نيست يه كم خسته است اونم خسته روحي نه جسمي امروز اول هفته بود خودم وقتي صبح از خواب بلند شدم با ديدن خونه حالم بهم خورد ناخداگاه به خودم گفتم به نظرت توي اين خونه خانوم خونه اي هم وجود داره يا نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟     از بس بهم ريخته بود قابلمه هاي نذري يه ور ...... ظرفهاي غذايي كه خورده بوديم يه ور ........ و آتيش سوزوندن تو هم يه ور ديگه تا دلت خواسته بود وسايل اسباب بازيتو ريخت و پاش كرده بودي ديدم بي حوصلگي فايده نداره ب...
26 مرداد 1391

دلنوشته 34

    سلام اميد زندگيم ، سلام    يه وقتي دوباره پيش خودت فكر نكني مامان سرش گرم يه كار ديكه است و تو رو فراموش كرده ها نه ، نه عزيز دلم ، راستش رو بخواي به قول خاله ملي ( مامان ميكائيل جون ) حس نوشتن نبود يعني من نداشتم  ولي امروز يه روز خاصه خاصيش كه خاصه ..... روز شهادت مولاي متقيان حضرت علي (ع) پدر همه يتيم هاست  ولي از يه نظر ديگه هم خاصه اون سالهايي كه يه فرشته مهربون بودي توي آغوش خدا و من داشتم حسرت داشتنت رو ميكشيدم با بابايي قرار گذاشتيم براي سلامتيت و اينكه خدا قابل بدونه و يه فرشته ناز رو مهمون خونمون كنه تا من و بابايي رو به نام پدر و مادر بخونه هر سال روز شهادت حضرت علي يعني بيست و يكم...
20 مرداد 1391

دلنوشته 33

   شنبه :07/05/ 91 سلام نفسم سلام اميد زندگيم سلام فرشته آرزوهام اين هفته اتفاق خاصي نيافتاد جزء چند تا مورد كه توي هر روز خاص برات نوشتم عشق مامان اين هفته براي خودمون يه هفته نامه درست كردم تو هم بخون شايد خوشت بياد البته در زمان تو نميدونم چقدر فهم نوشته هامو درك ميكني ولي بهت قول ميدم همه را به روزش برات توضيح بدم     يكشنبه : 08/05/91 مهمترين اتفاق امروز اينه كه تو ديگه براي خودت مستقل شدي و خودت ميري دستشويي من فقط بايد زحمت باز كردن در دستشويي رو بكشم ولي مابقي كارها به گردن خودته .... قربونت برم كه براي خودت خانومي شدي بخون ببينم نظرت چيه : ده مرد و يك زن به طنابي آويزان بودند. طنا...
13 مرداد 1391

حقایق ازدواج /طنز

قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه بعد از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه نتیجه اخلاقی : با ادب شدن قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت بعد از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت نتیجه اخلاقی : متواضع شدن قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث بعد از ازدواج : کار کردن در شرایط سخت نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن قبل از ازدواج : رفتن به اماکن تفریحی بعد از ازدواج : سر زدن به فامیل خانوم نتیجه اخلاقی : صله رحم قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره بعد از ازدواج : آموزش بچه داری و شستن ظرف نتیجه اخلاقی : آموزش های کارب...
11 مرداد 1391