براي فرشته كوچكم
مدتهاست که دیگر یک نفر نیستم.شده ام دو نفر، دو تا قلب که به فاصله کمی می تپند و تجربه می کنن روزهای با هم بودن را...
فرشته نازم بالاخره قشنگترین صدای زندگی به گوشم رسید. صدای تپش قلبت که وجودم را غرق شادی کرد و اشکهایم را سرازیر ...حس قشنگ مادری را درونم به پا کردی و مرا شیفته خود ساختی.ذره ذره به زمین نزدیک تر می شوی و این صدای ترنم زمین است یا گریه آسمان که یکی تو را می خواهد و دیگری برای آمدنت دلتنگی می کند و در این میان خدا لالایی آرامش را برایت زمزمه می کند و تو را به دست من می سپارد که مواظبت باشم.میان باز کردن مژه هایت تا پر گرفتن رویاهایم فاصله ای نیست و تو در پیش خدا جایی برای خود در دلم گرفته ای و لحظه هاست که می گذرند تا بیایی و من و پدرت را غرق شادی کنی.
و حال كه تو آمدي از تو مينويسم از زيباترين خاطرات با تو بودن و تلخي نبودنت را به دست فراموشي ميسپارم .