با تمام وجود بهت ميگم خوش آمدي به زندگيمون عزيزم
بنام خداوندي كه زيباترين فرشته آسموني را به ما هديه كرد باشد تا قدردانش باشيم
آوين جون تو خيلي سخت مال ما شدي
هديه ي آسموني ، اما بعد از اين همه انتظار من كه سرتا پا شور بودم و هيجان كه بالاحره مي بينمت ساعت ۱۰ شب ، بعد از عمل به من خبر دادن كه گل دخملم خسته بوده و تو دستگاه مراقبت ويژه است .
مامان تو خسته بودي و منم خسته از اين راه سخت و دشوار اما در همان حال تشنه ديدار يك لحظه تو تشنه شنيدن صدای گريه هاي تو .
زماني اين انتظار به مرز انفجار رسيد كه نوزادان همزاد تو رو در كنار مادران خود ميديدم و من در كنارشون تنهاي تنها تو هم كمي اون طرف تر تنهاي تنها .
براي لحظاتي كوتاه شايد دقيقه اي به كمك عمه فرشته از جا بلند شدم و دورنمايي از چهره معصومت رو ديدم اما دريغ از لحظه اي به آغوش كشيدن تو . اين زمان بود كه اشكهام ناگهان سرازير شد و بغضم تركيد .
اين جدايي تا فرداي اون روز ادامه داشت . تا زمانيكه به من اجازه ترخيص دادند ، فاصله ما وارد دور جديدي شد چرا كه تو در بيمارستان ماندي و من به خونه رفتم .
تو ۷ روز در بيمارستان آتيه بستري بودي . من و بابا تو خونه . اما هر روز براي ديدار تو لحظه شماري ميكرديم و منو بابا روزي دوبار با تمام اشتياقمون به ديدار تو مي آمديم و بقيه اوقات روز را با عكسها و فيلمهايي كه از تو مي گرفتيم سپري ميكرديم .
بعد از بهبودیت اجازه ترخيصتو دادن و من و بابا كه انگار دنيارو بهمون داده بودن اومديم دنبالتو آوردیمت خونه .
تو اومدي خونه و هرجه زيبايي و خوبي بود به ما هديه داداي و زندگيمونو شيرين تر كردي