تنها كارتون مورد علاقه آوين جون

سلام نازنينم ،   دنياي ماماني

چند روز پيش با بابايي رفتيم بيرون تا يه دوري بزنيم تا حال و هواي سر رفتمون سر جاش بياد همنين كه داشتيم قدم ميزديم از جلوي يه وديو كلوپ رد شديم ديدم نوشته شرك ۴ رسيد

 از اونجايي كه من خيلي كارتون شرك رو دوست دارم رفتم و زودي خريدمش ، فكر نمي كردم تو دوست داشته باشي چون تو اصلاٌ كارتون تلويزيون را هم نگاه نميكني حتي پنگول رو كه همه بچه ها دوست دارند خلاصه خريديم و اومديم خونه ، بابايي گفت حالا كه تلويزيون برنامه نداره بيا فيلم شرك رابزاريم شايد آوين هم ازش  خوشش اومد كه البته اشتباه بزرگي كرديم شما نه تنها خوشت اومدبلكه عاشق كارتون شرك شدي حالا از صبح كه بيداري ميشي تا شب كه ميخواي بخوابي  بايد شرك ببيني .

 ديشب ديگه بابايي خسته شود و گفت كه دخترم آوين جون بابايي ،شرك رفته خونشون آخه خسته شده از بس تو تماشاش كردي رفته يه هام بخوره و لا لا كنه و فردا مياد دوباره پيش تو ولي مگه تو دست بردار بودي همش ميزدي به روي دي وي دي و ميگفتي شينا بيا ما رو كه از رو بردي ولي بازم براي بار هزارم بهت ياد آوري ميكنم كه مامان خيلي دوست دارم عاشقتم كوچولوي ناز نازي

نكته جالب اينه كه من ديگه نه تنها از ديدن كارتون شرك خوشم نمياد بلكه حالم به هم ميخوره تازه همه ديالوگاشم از حفظ شدم ديگه عادت كردم حتي وقتي كه تو شرك نمي بيني من تمام شعر هايي رو كه خره ميخونه و تو لذت ميبري را من برات ميخونم

تازه ماماني فهميدم نه تنها من و تو بيكاريم كه از صبح تا شب شرك ميبينيم بلكه بيكار تر از ما هم هست كه به سبك كارتون شرك ازدواج مي كنند .