عمه عزيزم روزت مبارك
سلام نازنينم ، نفس مامان
ماماني عزيز دلم ، ميدوني كه من خواهر ندارم ولي در عوض خدابرام دو تا خواهر خوب فرستاد تا جاي خالي نداشتن خواهر را پر كنن و روزي براي تو بهترين عمه هاي دنيا بشن .
تو دو تا عمه مهربون و خوب داري كه يكي مامان عطيه و عسل جونه و اون يكي هم مامان يه فرشته كوچولوي خوشگله كه البته خدا هنوز اين فرشته خوشگل و ناز رو پيش خودش امانت نگه داشته تا به وقتش بفرسته تو بغل عمه جوني .
خوب از معرفي خانوادگي كه بگذريم اومدم تا مناسبت امروز را برات بگم
نقش معلم در دلهاست و دیگری جای او را نمی گیرد، آن که دلها به عشق او زنده است، در دل عاشقان نمی میرد. عزیزم روز ۱۲ اردیبهشت روز معلم مبارک
امروز دوازدهم ارديبهشت و روز معلم است ميخوام بهت بگم كه وقتي بزرگتر شدي يادت باشه كه حتماٌٌ اين روز را به عمه عزيزت مامان عطيه و عسل گل تبريك بگي.
پس اول از همه حالا كه از عمه جونيت دوري و نمي توني حضوري بري ديدنش اين دسته گل خوشگل و تقديم كن به عمه نازنينت و بهش بگو عمه جوني روزت مبارك
دست گلو كه ديدي عمه اي اينم كادوم
و اينم يه كارت تبريك مخصوص براي بهترين عمه دنيا
راستش را بخواي ماماني اين متنه خيلي به دلم نشست واقعيت روزاي خوش مدرسه است
دیروز میگفتم : مشقهایم را خط بزن … مرا مزن
روی تخته خط بکش … گوشم را مکش
مهر را در دلم جاری بکن … جریمه مکن
هر چه تکلیف میخواهی بگیر … امتحان سخت مگیر
اما کنون .. مرا بزن … گوشم را بکش .. جریمه بکن .. امتحان سخت بگیر مرا یک لحظه به دوران خوب مدرسه باز گردان . . .
عمه عزیزم ، ساعت ها و روز ها به این فکر میکرم که چگونه
از زحمات شما برای آموختن تشکر کنم
و در آخر به این جمله رسیدم ! دو بخشه !
رو …زت …مو…با…رک !!!
و يه خبر خوب به عمه خوب خودم:
وزیر اموزش و پرورش اعلام کرد: معلمینی که چون شمع می سوزند تا پایان سال 90 گازسوز خواهند شد
روزی از روزها یکی یکی روزها رو می شمردم . مامانم گفته به من ، روزی میاد که دستتوتو دستای گرمش میذارم . مامانم گفت که آنروز میاد ، می سپارمت به او.تو عزیز دل من ،تو نور دیده ی من . گفته بودند ، مهربانی است او ، همه را یکی یکی می نگرد . وقتی میرسه روز وصال ، روز من ستاره بارون میشه . برق شادی تو چشاش موج می زنه ، شکوفه روی لباش می شکفه . یکی یکی روزها رو می شمرم . نکنه کم بیارم . روزی از روزا ،مادرم برد مرا ، تا که بسپارت به او.، او که منتظره ، تا که بینا کند . تا توانا کند من وهمچون مرا . وقتی دیدم او را . برق شادی تو چشاش موج می زد . رولباش شکوفه هاجمع بودند . یکی یکی روزها رو که می شمردم . به امروز که رسیدم پای آن لوح بزرگ ،روی آن خط سفید ، با گچ سبز قشنگ ، با دلی پراز امید نوشتم :
آوين زيبا ترين فرشته آسموني