آوينآوين، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

آوين زیباترین فرشته آسمونی

دلنوشته 13

1390/11/24 23:02
507 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشگل مامان در حال حاضر كه خوب هستي ؟ عزيزم

ميخوام بهت بگم يه موقعي فكر نكني ازت غافل شدم و نمي يام برات بنويسم ...نه عزيز مامان يه چند وقتي اينتر نت نداشتيم

توي اين چند روز خدا رو شكر اتفاق خاصي نيافتاده جز اينكه تو روز به روز داي بزرگتر و خانوم تر ميشي

مهربون مامان برات بگم كه نمي دوني چقدر عاشقتم البته توي شيطون بلا حالا تا صدات ميكنم بهت ميگم :

خوشگل مامان بيا ميخوام در گوشت يه چيزي بگم خودت زود مياي و ميگي:

چي ميدي ميخواي بدي عاشگتم ( چي ميگي ميخواي بگي عاشقتم)

زيباي من دوست دارم ، واي كه باور كن باورم نميشه اينقدر زود داري بزرگ ميشي

اين روز ها اينجا خيلي سرده ولي از برف و باران خبري نيست فقط سوز و سرما

چند روز پيش، رفتم براي خودم كرم پودر بخرم چون تموم شده بود هر چي ازت خواهش كردم كه بموني توي ماشين پيش بابا ، قبول نكردي ميدونستم وقتي بياي توي مغازه ميخواي شيطوني كني ولي ناچار تو رو هم با خودم بردم...هنوز در مغازه را باز نكرده بودم كه تو زود گفتي :

مامان قول ميدم گل سر نخرم ...... نگاهت كردم و بهت خنديدم

چون كه مطمئي بودم حتماٌ گل سر ميخري از خريدنش باكي نداشتم از اينكه اصلاٌ گل سرهاش قشنگ نيست هميشه سر خريد مشگل داريم

خلاصه رفتم توي مغازه و پرسيدم متاسفانه اون كرم پودري كه من ميخواستم را نداشت داشتم مي اومديم بيرون كه چشمم خورد به رژ لب  هايي كه تازه آورده بود بعضي از رنگهاش قشنگ بود رفتم تست كنم ببينم موقع تست كردن هم رنگش به همون قشنگيه كه شما زود تر از من شروع كردي

مامان چي ميخري...... لوژ لب

نه مامان دارم ميبينم رنگاش قشنگه يا نه !!!!!

مامان براي من لوژ لب بخخخخخخخخخخخر من ميخوام.

ببخشييييييييييييد!!!!!!!!!!!

براي چي ميخواي براي بچه ها نيست.

من ميخوام مامان ميخوام بزارم تيفم.... تا هر موقع خواستم با بابا برم بيرون بزنم خوشدل شم

عزيز مامان شما همين جوري هم خوشگلي

و تو خيلي جدي براي اولين بار به من گفتي مامان ميخري يا گريه كنم

منو ميگي چشمام چهار تا شد و بهت گفتم گريه كن چون من تشخيص ميدم رژ لب براي شما خوب نيست و با جديت تمام دستت رو گرفتم و اومديم بيرون

تو مغرور تر از اون بودي كه گريه كني ولي باهام تا رسيدن به خونه قهر بودي البته منم همچنان بهت اخم كرده بودم هر چي هم بابا پرسيد چي شده من جلوي شما بهش نگفتم

ولي شب وقتي خوابيدي بهش گفتم و اونم كلي خنديد

امروز شامپوت تموم شده بود و تو و بابا با هم رفته بوديد از همون مغازه شامپو بخريد منم موندم خونه تا يه كم به كارام برسم

شما تا رفتي توي مغازه به بابا گفتي :

بابا حالا كه مامان نيست برام لوژ لب بخر

بابا هم گفته نه ... وقتي مامان ميگه نه يعني نه اگه بخريم بريم خونه مامان ناراحت ميشه و دعوات ميكنه

و اما توي بلا : خوب بابا تو بخر اگه مامان منو دعوا كرد ميگم مال باباسسسسسست

از اونجايي كه بابايي شما هر چي بگي برات ميخره واصلاٌ دل مخالفت با تو رو نداره و توي شيطون هم خوب بلدي چطوري دلبري كني ..... بابايي برات يه برق لب كوچولو خريد

ولي تو اومدي خونه از ترس من جرات نكردي بهم بگي

من اولش تعجب كردم چرا هي با بابايي ميخندي ولي فكر نميكردم به مرادت رسيده باشي

ميوه آوردم بخوريم ..... تو توي اتاقت بودي داشتي بازي ميكردي.....صدات كردي بياي ميوه بخوري......... اومدي بيرون برات سيب پوست كنده بودم دادم دستت گفتي من نمي خورم ......

چرا مامان نمي خوري؟؟؟؟

لبم زخمه مامان ......

منه ساده دل فكر كردم لبت را  سرما زده ....گفتم برو كرم رو بيار برات چرب كنم

تو هم زود رفتي توي اتاقت و اومدي بيرون گفتي:

مامان كلرم (كرم) نميخوام بيا از اين لوژ لب بابا برام بزن زود خوب ميشه

 

فداي تو بشم من كه هنوز نمي دوني كه آقايون رژ لب نميزنم

بعد از اينكه كلي بابا رو توبيخ كردم كه چرا برات خريده ازت قول گرفتم از اين به بعد هرچي كه مامان و بابا ميگن بده ...بده و تو نبايد روي خريدنش اسرار كني ..... البته تو از بس خوشحال بودي تند تند چشم ميگفتي ولي من كه بعيد ميدونم چشم گفتن هات كار ساز باشه

 

عزيزكم ، چون كه نميدونم اينترنت كي وصل ميشه برات تاريخ ميزنم( 30/10/1390)

بنازم كاشف موبايل را با اين همه شگفتي

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان امیرحسین
25 بهمن 90 10:33
ماشالله به این دختر شیطون بلا ..
نارینه
25 بهمن 90 23:30
چه خوب شد اومدی پست گذاشتی ... داشتم نگرانتون میشدم .. ای جونم عزیز خاله که داره زود بزرگ میشه ...
مامان ماهان
26 بهمن 90 16:23
وای وای چه شیرین زبونی شده این آوین جون شیطونک لوژ خریدی عزیزم
ملی مامانه میکاییل
26 بهمن 90 19:01
سلام پارسال دوست ، امسال هیچی قوربونش برم با کارهای بامزه اش همه دخترا همیند عاشقه لوژلب ، کاره خوبی کردین براش برق لب خریدین چون نگیرین حساس می شه فکر می کنه چه خبره
عمه
1 اسفند 90 20:55
اگر عاشقت نبودم آرزو می کردم که عاشقم باشی . عاشقی درد بزرگیست،.طاقت سختی کشیدنت را ندارم عاشقتم جیگر