دلنوشته 18
زیبای مامان سلام
آوين جونم خيلي دلم ميخواست وقتي بزرگ میشدي كودكيت را به ياد ميآوردي تا مامان اون موقع بتونه ازت بپرسه در ذهن و عقل كوچكت چي ميگذره .... چي مي اومده به ذهنت تا اينطوري مامان را سوال باران ميكني
باوركن ...... باوركن بعضي از مواقع خودم هم نميدونم در پاسخ به سوالات بايد چي بگم .
اين روزها خدا رو شكر هوا يه كم گرم شده البته هنوز هم بارون مياد مرتب ولي هوا گرمه و خونه ديگه اونقدر سرد نيست با وجود شوفاژ روشن ميشه توي خونه با لباس آستين كوتاه گشت به همين خاطر من ديروز يه كم از لباساي آستين كوتاهي كه كنار داشتي را در آوردم و بعد از شستن وقتي از حموم اومدي تنت كردم ....... ديدم تو داري دنبال باقي مونده آستينت ميگردي!!!!!!!!
من : ماماني چي شده آستين لباس دستت را اذيت ميكنه
نه من از اين بدم مياد اين پاله (پاره ) است ببين ببين اينجا نداره
من: نه ماماني اين پاره نيست اين مدلش اينه براي فصل تابستون كه هوا گرم ميشه بايد لباس آستين كوتاه بپوشي
تالستون چيه ؟؟؟؟
تابستون عزيزم يكي از 4 فصل خداست
بيخيال شدي و رفتي ولي اينقدر آستينت را كشيدي كه يقه لباست آويزون شد
بعد از ظهر ديدم خيلي كسلي بعد از مشورت با بابايي گفتم بريم پارك ولي هوا كاملا ابري و سرد شده بود به همين خاطر مجبور شدم دوباره لباس گرم و كاپشن تنت كنم ولي تو همچنان اسرار داشتي با همون تي شرت بياي بيرون
داشتيم از بلوار دم در خونمون رد ميشديم كه تو چشمت به برگهاي تازه در اومده افتاد
مامان درخت چلا (چرا ) اين رنگي شده؟
من:ماماني فصل بهاره درخت ها شكوفه ميدن سبز ميشن ..... به همين خاطرم اين درخت لباس سبز پوشيده
مامان پس تالستون چي شد چوجا رفت؟
ااااااااااااااااااااااي واي من
ماماني سال 4 فصله اول بهار
بعد تابستون
......پائيز
...... زمستان
چچچچچي مامان چي ميگي!!!!!
ميگم اول بهار مياد بعد تابستون
............... مامان درخت سلما (سرما) مي اوره ( مي خوره ) لباساش كمه ...... كلاه نداره
نه عزيزن درختا سرما نميخورن همين قدر لباس از جنس برگ براشون كافيه
براي اينكه از زير سوالات تو فرار كنم و يه كم ذهنت را از بحث اين پوشش و سرما و گرما و داد و درخت و فصلها رها كنم به بابايي گفتم بي زحمت اون ضبط صوت را زود روشن كن .......بابايي ميخنده بهش ميگم چرا ميخندي..... به ما اشاره ميكنه ميگه ضبط خرابه زدم راديو دو موج
اينم از امروز دارم ناهار درست ميكنم تو هم زول زدي به تنگ ماهي
بعد از چند دقيقه ميگي ............ مامان ماهي ديفونه است ( ديوانه )
نه ماماني چرا ماهي به اين قشنگي چرا ديوونه است
تو : آخه نه ميله پارت نه شيل مي اوره نه ميله جيش كنه ....... همهاش كله اش زيل آبه چلا خفه نميشه
احمقه حرفم كه نميزنه تا زه ميدم بيا بليم بازي هم نمياد
(آخه نه ميره پارك نه شير ميخوره نه ميره جيش كنه ...... همه اش هم كله اش زير آبه ... چرا خفه نميشه)
رفتم برات پروژه زندگي ماهي رو گفتم ولي تو هنوزم تو فكري فقط مرتب ميپرسي چرا من ماهي نيستم