شکلکهای جالب و متنوع آروین 
 
 
 

09/02/91 (شنبه ) : ديروز بعد از ظهر رفتيم شهر شادي البته بعد از ظهر هم نه ساعت 8:30 شب يه كم بازي كردي و شام هم مهمون آقاي پدر پيتزا خورديم و اومديم خونه

شب داشتيم برنامه رقص خرداديان رو ميديديم و شما همچنان محو تماشا ....... يه دفعه مثل برق گرفته ها ...... خدايا كي ميشه من بزرگ بشم خانوم بشم برم براي محمد خرداديان برقصم

بابا : اينو ببين همه آرزو دارن دكتر مهندس بشن اين داره از خدا مي خواد رقصنده بشه

امروز هم طبق روال همه شنبه ها جهاد پاكيزگي بود ولي با اين تفاوت كه مامان هر اتاق رو كه ميخواست تميز بكنه تو رو هم مي آورد جلوي چشماش مينشوند

ناهار پزيديم و حالا منتظريم تا پدر جانت بياد بخوريم

قصه ی این عشقی که میگم / عشقه لیلای مجنونه

با یه روایته دیگه / لیلی جای مجنونه!

مجنون سره عقل اومده/ شده آقای این خونه

تعصب و یه دندگیش کرده لیلی رو دیوونه!

اما لیلی بی مجنونش دق میکنه میمیره

با یه اخمه کوچیکه اون ، دلش ماتم میگیره

میگه باید بسازم، این مثله یک دستوره!

همین یه راه مونده واسش! ، چون عاشقه مجبوره

زوره ، عشقه تو زوره / احساس ، همیشه کوره

هرجا، خودخواهی باشه / انصاف ،از اونجا دوره

عاقبته لیلیه ما / مثله گلهای گلخونه

تو قابه سرده شیشه ای / پژمرده و دلخونه

حکایت عشقه اونا / مثله برفه زمستونه

اومدنش خیلی قشنگ / آب کردنش آسونه!

اخمه تو خالی از عشقو / بی نوره سوتو کوره!

عاشق کشی مرامته / نگات سرده و مغروره

عشق اومده توی نگاش / از کینه ی تو دوره!

یه کاری کن تو هم براش/کمه عاشقیتم زوره!

زوره ، عشقه تو زوره / احساس ، همیشه کوره

هرجا، خودخواهی باشه / انصاف ،از اونجا دوره

اين آهنگه را خيلي دوسش ميدارم خيلي باحاله ....... يادت باشه يه مجنون اين شكلي براي خودت پيدا نكني

وقتي به با بابايي در مورد آينده ات صحبت ميكنيم ..... من هميشه ميگم خدا كنه آوين عاشق يه مردي بشه...... سالم تحصيل كرده مهربون كار به كارش نداشته باشه كجا ميري كجا مياي چرا اين لباس رو پوشيدي وووووو

بابايي هم در كما خونسردي به من ميگه پس زحمت بكش دنبال يه ببو گلابي بگير نه يه مرد

شکلکهای جالب و متنوع آروین 

 

10/02/91(يكشنبه):

 زندگی شاد وگهی غمگین است

رسم دنیای ستمگر اینست

دلخوشم با همه ی تلخیهاش

عشق یک فلسفه ی شیرین است

عشق باران خردمندیهاست

عشق بی مذهب و بی آیین است

هرکسی هرچه بگوید از عشق

عشق من دخترکم آوین است!

عشق ماماني ديروز بابا ايرج زنگ زد و گفت اگه امروز حالش خوب باشه با عمو حسين ميان پيش ما

ما هم خيلي خوشحال شديم

ولي امروز صبح كه بابايي زنگ زده بود تا ببين چه ساعتي راه افتادن بابا ايرج گفته بود كه امروز به احتمال زياد  نمي يان

صبح خيلي زود بيدار شدم يعني ديشب اصلاٌ خوب نخوابيدم البته اين دفعه تقصير شما نبود چون ديشب را خدا رو شكر خيلي راحت خوابيدي ...... ديشب از روي عادتي كه شما به بنده دادين مرتب بيدار ميشدم و مي اومدم بهتون سر ميزدم ولي ميديدم راحت لالا كردي تا ساعت 8 صبح كه رسماٌ خوابم نبرد ........

niniweblog.com

الانم منتظرم بيدار بشي تا با هم يه صبحونه اي بزنيم به بدن

صبحونه حسابي رو داشتيم ميزديم به بدن كه بابايي تماس گرفت و گفت بابا جون ايرج توي راهن ..... ما هم كه شيرين عسل زودي بلند شديم و غذا درست كرديم اونم شويد باقالي با گوشت ولي بابا ايرج دوباره تماس گرفت و گفت كه اصفهان كار دارن و بعد از ظهر ميان ..............الهي من فدات بشم كه تا اومدن عمو و بابا ايرج چقدر انتظار كشيدي ولي وقتي اومدن انگار خدا بهت دنيا رو داده چه ذوقي ميكردي چقدر بابا ايرج و عمو حسين باهات بازي كردن و تو چقدر ذوق كردي چقدر شاد بودي بابا جون برات يه عروسكم خريده بود كه عكسش رو توي عكساي اين هفته ات ميزارم فدات شم

 

امروز وسط كلاس خانوم معلم عمه جانت تماس گرفتند تا با هم گپي بزنيم كه با سر و صداي اين وروجكهاي كلاس اصلاٌ امكان پذير نبود ناگگگگگگگگگگگگگهان عمه مهربان كه از آرومي صداش به زور ميفهمي داره بهت چي ميگه از بس ساكت و آرومه يه فرياد نا به هنجار كشيد سر اين وروجكها كه صدا نشنوم و ووووووووووووووووواقعا ٌ ديگر ما صدايي نشنيديم

خاك به چول............... توي عمر اين ده ساله كه با هم آشنا شده بوديم همچين صدايي تا حالا از عمه ات به گوشم نرسيده بود

...............................................................................................................................................

پي نوشت :

1- شعري كه اول مطلب امروز برات نوشتم رو مامان آبتين جون زحمت كشيده و برات سروده خيلي به دلم نشست

دستت درد نكنه خاله مهربون

2-آوين خانوم ديروز آقاي صاحبخونه را توي راهرو ميبينه و بعد از سلام و احوال پرسي باباش با آقاي صاحبخونه...... جناب صاحبخونه شروع ميكنه به ناز دادن آوين خانوم آوين خانوم در كمال جدييت ميگن : خونت بخوره تو سرت ما خودمون يه بزرگشو تو تهران داريم ..... مگه نه با با

شکلکهای جالب و متنوع آروین

 

11/02/91 (دوشنبه): شکلکهای جالب آروین

ديشب تازه ساعت 2 خوابيدي و من چون ميدونستم خيلي خسته اي و تا صبح ميخوابي چون حسابي بازي كرده بودي با عمو و باباييمامان هم رفت و يه قرص آرامبخش خورد تا كاملاٍ بي هوش بشم و پ به پاي تو لالا كنم ................

چه لالايي هم كرديم حسابي يه حالي داد تا ساعت 11 بعد هم بيدار شديم و شما يه ليوان شير و عسل زدي به بدن و چون از ديشب هم غذا زياد مونده بود از ناهار پختن راحت بوديم

امروز باد مياد در حد تيم ملي نرفتيم پارك                                                                   

niniweblog.com

از پشت پنجره داشتيم با هم به پارك نگاه ميكرديم كه ديدم بابا داريوش داره لبخند زنان مياد و تو دستش هم يه جعبه است تا اومدم پنجره را باز كنم ببينم چرا اينقدر خوشحاله كه ديدم زنگ خونمون به صدا در اومد و بابا داريوش بود

                      برات دو تا فنچ خريده بود ......خيلي خوشگل بودن ..... ما هم رفتيم قفس رو آورديم و زندونشين كرديم از اينكه اين دوتا پرنده ناز رو داريم خيلي خوشحالم چون تو حد اقل در روز يه نيم ساعتي دور من نمي چرخي ولي دلم خيلي از اين كه زندونيشون كرديم گرفت

 

 شکلکهای جالب و متنوع آروین

 

12/02/91(سه شنبه):

teacher patugh ir 3 کارت پستال تبریک روز معلم 

 

دیروز میگفتم : مشقهایم را خط بزن … مرا مزن …روی تخته خط بکش … گوشم را مکش

مهر را در دلم جاری بکن … جریمه مکن هر چه تکلیف میخواهی بگیر … امتحان سخت مگیر

اما کنون .. مرا بزن … گوشم را بکش .. جریمه بکن .. امتحان سخت بگیر

مرا یک لحظه به دوران خوب مدرسه باز گردان  . . .

بهترين عمه دنيا روزت مبارك شکلکهای جالب و متنوع آروین

امروز از صبح باهات كار كردم تا وقتي ساعت 12 كه عمه از مدرسه تعطيل شد بهش زنگ زدي بگي عمه جون روزت مبارك

ظهر شد و من زنگ زدم به گوشي عمه بعد از سلام كردن گوشي را دادم به شما

شما : عمه سلام عيدت مبارك

اي بابا دخمل جون از صبح كه از خواب بلند شدي اين همه باهات تمرين كردم كه بگي عمه روزت مبارك بازم گفتي عيدت مبارك ...............عمه هم كه قند توي دلش آب كرده بود اينقدر قربون صدقه ات رفت كه نگو    

 niniweblog.com

شکلکهای جالب و متنوع آروین

13/02/91 (چهار شنبه):

امروز خانوم خوشگله كار خاصي انجام نداديم فقط طبق روزهاي گذشته ، روزمون گذشت

خوشگل مامان بعضي وقتها كه سرك ميكشم به بعضي از وبلاگ هاي دوستان دلم بدجوري ميگيره ميبينم چقدر آدمهاي گرفتار تر از خودمون هم هست          

امروز تا رفتيم پارك يه بارون بهاري باحالي گرفت كه نگو ......          niniweblog.com بوي خاك بلند شد .....بوي چمن ...خيلي باحال بود ولي تو همچين رفتي تو هم و يه نگاه خاص به من كردي وگفتي بالون مياد بريم بالا .................. دلم براي تنهاييت آتيش گرفت گفتم نه ميمونيم بارون ميخوريم ......

هوا اصلاٌ سرد نبود ولي بارون ميامد يه كم بازي كرديم و بعد بابايي اومد جايي كار داشت ما هم رفتيم ماشين گردي

اين چند روز اخير صداي دايي شاهين بد جوري غم داره هر چي ازش ميپرسم چي شده ميگه هي چي يه كم سر ما خوردم به همين خاطر صدام گرفته ولي من همهاش فكر ميكنم به خاطر اون روزنه خاليه به خاطر ني ني خيلي پريشونه ....... دلم خيلي براش كبابه از امروز حاضر خدا بيشتر اون آرزو هايي كه توي دلم هست رو بر آورده نكنه ولي اين يه آرزوي دايي رو زود زود بر آورده كنه ......من ميدونم الان اون اگه دنيا رو هم داشته باشه ولي دلش يه جا گيره

 

..........................................................................................................................................

پي نوشت :

از همه دوستان خوبم با اون دلم پاكشون ميخوام براي نيني دار شدن دايي آوين جون دعا كنن

niniweblog.com

شکلکهای جالب و متنوع آروین

 

14/02/91 (پنج شنبه ): عشق ماماني امروز جزء نادر روز هاست ميگي چرا ؟؟؟

صبح از خواب كه بلند شدي بون جينگولك بازي صبحانه ات را خوردي نيمرو با پنير

رفتيم مرغ خريديم اومديم پزيديم و شما توي اين همه مدتي كه مامان بخواد ناهار را آماده كنه با اسباب بازي هات بازي كردي بدون بهانه گيري

داشتي با عطيه جون صحبت ميكردي كه  بابايي اومد خونه ناهار خورديم و بعد از ناهار خوابيدددددددددددددددددددي اين ميشه جاي مهم  مطلب

بعد ساعت 4 از خواب بلند شدي بدون اخم و تخم ...... من هم كه هنوز توي شوك بودم بعد از كشيدن يه ناز و منت مفصل از شما ازتون پرسيدم عصرونه ميخوري كه فرموديد يه ليوان آب ميوه

عصرونه را هم داديم خورديد رفتيم پارك يه كم بازي كردي و زودي اومديم خونه بدون ناراحتي و گريه

تا اينجا داري شاخ ها رو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

الانم داري شرك نگاه ميكني بدون بهانه

هواي امروزم خيلي حالش خوب نيست يه كم ابره يه كم آفتاب دم داره دلگيره

حالا حال مامانم يه كم نادره ..... هي ميرم به بابايي ميگم نكنه آوين داره مريض ميشه امروز خيلي باحال بوده فكر كنم مظلوم شده داره مريض ميشه

بابا هم كه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

شکلکهای جالب و متنوع آروین

 

 15/02/91(جمعه):

عسل مامان تمام ديشب را خواب ميديدي خواب عمه ها رو و تا صبح يه ساعت در ميان عمه شور انگيز رو صدا ميكردي براي خود من هم اين اتفاق افتاده كه يه خوابي ميبينم وقتي از خواب ميپرم و بعددوباره ميخوابم همون ادامه خوابم را ميبينم براي تو هم همين طور بود صبح  اول به عمه شوري زنگ زدم و بعد به عمه فرشته و داستان خوابي كه براي عمه فرشته تعريف ميكردي از اين قرار بود :

با عمه ها رفته بودي پارك نيني عمه فرشته كفش نداشته جورابم پاش نبوده و تو از اينكه روي سنگها با پاي برهنه راه ميرفته خيلي ناراحت بودي بعد عمه شورانگيز اومده دنبال نيني و باهاش رفته و تو رو هم نبرده و اين موضوع نبردن تو باعث گريه ات شده بود

امروز خيلي بي حالي چون ديشب رو خوب نخوابيده بودي ......چند وقت پيش برات يه پازل خريده بودم مربوط به  وسايل نقليه اصلاٌ تا حالا طرفش هم نميرفتي ولي من برات درستش ميكردم امروز خودت رفتي آورديشون و بدون كمك مامان  بهم وصلشون كردي منم برات دست قشنگه رو زدم ....آفرين باهوش مامان