دلنوشته 8
سلام عشق مامان
سلام همه وجودم
سلام شادي آورتمام زندگيم ، معنابخش روزهاي پوچم
سلام
ميدوني نازدونه چرا اينقدر شارژم ؟
چون خيلي بانمكي چون وادارم ميكني كه بخندم از وقتي تو اومدي ديگه تو خودم خلوت كردن معني نداره چون تو نميزاري....و اما اين روزها
اين روزها علاوه بر اينكه باهات بازي ميكنم و تمام وقتم رو صرف تو ميكنم تا كمتر دلتنگي بكني و دلم نمي خواد اين تنهايي و غربت روي تو اثر بزاره يه نيم ساعتي هم در روز باهات اسم ميوه ها ، رنگ ها ، مفهوم شب و روز، اعداد و..... رو كار ميكنم ....اما امروز تصميم گرفتم باهات يه شعر رو تمرين كنم تا كاملاٌ ياد بگيري ولي اينقدر اتفاقات جالب افتاد كه خودم يادم رفت داشتم باهات چي رو تمرين ميكردم.......
ظهر ساعت 2 خواباندمت ، شما معمولاٌ وقتي از خواب بلند ميشي خيلي خوش اخلاقي
مابين اينكه خواب بودي با خودم داشتم تمرين ميكردم اول چه شعري رو باهات كار كنم تا كامل ياد بگيري....يه توب دارم......اتل متل توتوله......گفتم بزارم خودت از خواب بلند شدي ببينم ميلت به كدومش بهتره همون رو باهات كار كنم
از توي تخت خودت آوردمت پيش خودم خواباندمت تا بلند شدي ازت بپرسم كه كدوم شعر را بيشتر دوست داري
ساعت 4 از خواب بلند شدي و خوشبختانه خوش اخلاق هم بودي
اول برات يه ليوان شير آوردم تا گلوت تازه بشه ... و بعد شروع كردم
آوين جون مامان رو دوست داري
آره عاشدتم (عاشقتم ) مامان
منم عاشقتم عزيزم پس هر چي مامان رسيد جواب ميدي
آره...... خوب خدا رو شكر
اول ميشماريم.....1 و تو شروع كردي به شمردن و تا 10 درست شمردي
آفرين گلم حالا به انگليسي و تو بازم شروع كردي به شمردن
مان ....تو ....تيلي.....فول.....فايو....سيتس ( تا 6 بيشتر انگليسي بلند نيستي فعلاٌ بشماري)
حالا نوبت ميوه هاست مامي
من عكساشو بهت نشون ميدادم و تو مرتب اسماشون را ميگفتي.....
انار...انور (انگور)....سيب....پرتلال( پرتقال)....خيار....موز ....ليبو(ليمو)......فلفل
حالا به مامي بگو شبها تو آسمون چي مياد ؟
ماه و دتاره (ستاره )
ميخواي بخوابي به مامان و بابا چي ميگي ؟
ميدم شب بتير ( ميگم شب بخير )
قبل از اينكه بخوابي دندوناتو .......مسداك ميكنم......آفرين
صبح توي آسمون به جاي ماه چي مياد ؟
خورتيد (خورشيد )
و من برات يه دست حسابي زدم و يه ماچ محكم كردمت ....بعد بهت گفتم حالا ميخوايم يه شعر بخونيم چي دوست داري بخونيم ؟
و من شروع كردم ..... يه توب دارم
تو: گلگليه......
سرخ و سفيد و .....
تو : آبيه
ميزنم .... نه مامان اين نه .....گفتم پس چي بخونم ....اتل متل رو بخونم ....نه .... يه دختر دارم ...
شروع كردم
يه دختر دارم
تو : شا نداله..........
از خوشگلي......... تو : تا نداله
به كس كسونش ......تو : نميدم
مامان اينم نه ...بهت گفتم باشه اتل متل رو بخونيم باشه ...... گفتي باشه تا قبول كردي صداي بوق ماشين عروس اومد
مامان صدا چي بود ؟
صداي ماشين عروس بود
يه كم فكر كردي.......مامان من عدوس بشم .......گفتم آره نفسم به وقتش تو هم عروس ميشي..... لباسم بدوشم..... آره عزيزم لباس عروس هم بپوش...... كي بدوشم ...... وقتي بزرگ شدي..... دوباره يه كم فكر كردي گفتي نه ......صبح بدوشم
يه كم دقيق بهت نگاه كردم و به روياي شيرين كودكانه ات غبطه خوردم خوش به حالت
دوباره بهت گفتم برگرديم سر شعرمون....باشه
اتل متل
تو: توتوله
گاو حسن......
تو: خوبه شير داره رفته با مامانش بياره بده به ني ني ها بخولن
ووووووووووووووواي ديگه نتونستم جلوي خنده ام را بگيرم خيلي باحال بود
بعد هم كه ديدي من دارم ميخندم بهم گفتي مامان هوا داره تاليك ميشه مدسه صبح ( هوا داره تاريك ميشه مدرسه صبح)...باشه .....پاچو بريم سي دي ببينيم
داري من و مجنون ميكني كار من ديگه از ديوونگيت گذشته عاشقتم براي بار هزارم