دلنوشته 9
سلام خوشگل خودم
ميدونم بازم يه كم بد قولي كردم بهت قول داده بودم زود به زود بيام و خاطرات خوب با تو بودن را برات به يادگاري بزارم
روزها در كنار تو شيرين ميگذره تو روز به روز بزرگتر و خواستني تر ميشي اين روزها كه يه كم غيبت داشتم ماماني مهمون خونمونه و تو از بودنش خيلي خوشحالي بازم مثل هميشه ماماني برات يه عالمه سوغاتي آورده
لباس ، شال و كلاه و دستكش اسباب بازي ودمپايي
دستش درد نكنه خيلي دوستت داره
اين روزها اتفاق خاصي نيافتاده جز اينكه تو خانوم تر شدي و مهربون تر
بعضي روزها ميبرمت سرزمين شادي چون اينجا هوا خيلي سرده اين مكان سرپوشيده بهترين جا براي تفريح و بازي توه
وقتي ميرم كارت بازيتو شارژ ميكنم خودت ميگيري دستت ، ميري سوار ميشي
همه ديگه كاملاٌ ميشناسنت و خيلي دوست دارن تا از در ورودي ميريم تو به همه خاله ها با صداي بلند ميگي
سلام دوستا آوين اومده بازي
اين روزها وقتي ازت عكس ميگيرم و بعد خودم به عكسات نگاه ميكنم باورم نميشه كه تو همون گل دختري كه اندازه بالشت نوزاديت بودي يه دخمل كوشولو
اين روزها هر شب با هم موقع خواب كارهاي روزانتو مرور ميكنيم من اول از كاراي خوبت شروع ميكنم و بهت ميگم
ماماني تو دين و دنيامي تو همه آرزومي من با تمام وجود دوست دارم و عاشقتم
تو هم زود ميگي: منم دوتت دارم .....منم عاشقم
بهت ميگم امروز از ديروز خانوم تر بودي غذا تو خوب خوردي...بعد از بازي اسباب بازي تو جمع كردي......جيش داشتي رفتي دستشويي.....مامانو اذيت نكردي
تو هم ميگي : من خامونم (خانوم)
بهت ميگم ولي يه كوچولو زيادي بهونه ميگيري هر چي مامان امروز بهت گفت نگفتي چشم
توهم با زيركي تمام ميگي :مامان گول (قول)ميدم شب بخير و زودي چشماتو ميبندي كه من ادامه ندم به گلگي هام
اين يكسري عكس از فرشته مهربونم ، آرام جونم
قربون اون سايز پات برم من عزيزم
حالا هم خوابيدي يه خواب شيرين و عميق و من دلتنگ بي صدايي تو