آوينآوين، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

آوين زیباترین فرشته آسمونی

دلنوشته 24

1391/2/29 12:52
494 بازدید
اشتراک گذاری

 روزمادر مبارک(شکلکهای آروین)

23/02/91 (شنبه ) :

فرشته كوچولوي من!

وقتي مژده داشتنت رو بهم دادن، از شادي فقط گريه كردم

وقتي اولين تكانهاي تو رو تو وجودم احساس كردم، شعف همه وجودم رو گرفت

وقتي بهم نشونت دادن، چشمهامو بستم و تو دلم از خدا بخاطر سالم بودنت تشكر كردم

وقتي براي اولين بار در آغوش گرفتمت و بهت شير دادم، تو دلم فرياد زدم "واي خدا! تو فوق العاده اي"

وقتي براي اولين بار بهم لبخند زدي، به آسمونا پرواز كردم

آره! من يه مادرم با تمام اين تجربه هاي به ظاهر ساده و تكراري دنيا

ولي معجزه ي داشتن تو براي من اصلا ساده و تكراري نبود!

حالا خيلي وقته كه در برابر عظمت پروردگارم كرنش مي كنم و از ته دلم ميگم:

"شكرت خدا كه نمردم و يه همچين لذتي رو چشيدم!"

آره! من يه مادرم! به همين سادگي!

مادر كه باشي

با تمام غصه ها و نگراني هايي كه در دل داري

فرزندت را با مهرباني در آغوش مي گيري و سرش را روي شانه هايت مي گذاري و آرام مي گويي

نگران مباش...همه چيز درست خواهد شد ... من برايت دعا مي كنم.

مادر كه باشي

با تمام زخم هاي تنت

مرهم دردهاي فرزندت مي شوي.

مادر كه باشي

گرچه خودت از سپيده صبح تا آن وقت شب چيزي نخورده اي

اما

بهترين سفره را براي فرزند گرسنه ات مي چيني.

مادر كه باشي

لبخند بر لب در برابر سختي هاي روزگار سكوت مي كني

اما تمام هستي ات را مي گذاري تا يك لحظه فرزندت را شاد ببيني.

مادر كه باشي

با تمام خستگي هاي تنت

بستري براي آرامش فرزندت مي شوي.

مادر كه باشي

بهشت زير پايت باشد اما فرزند دور از آغوشت

بهشت زير پايت خار است

مادر كه باشي

در بهشتي كه زير پاي توست

نگران فرزندت هستي و آرام نمي گيري.

مادر يگانه كلمه هستي است كه تمامي واژگان را در عمق خود پنهان ساخته است....

عشق و اميد و مهر و پاكي و ايثار و سرور وصداقت و باران و بهار وياس و.... همگي يعني مادر و مادر يعني همه ي چيزهاي ناب

عشق زندگي با اينكه توي يه پست جداگانه بهت توضيح دادم كه امروز چه روز بزرگيه ولي بازم ميگم ..... امروز روز مادر و تو و بابايي من و شرمنده كردين برام دسته گل خريدي و كادو رو هم نقدي بابايي زحمت كشيد و حساب كرد

 

و بزرگترين اتفاق امروز اين بود كه طي يك حركت ژئوماتيك بابايي زنگ زده به ماماني و تك فاز شدن من رو به ايشون خبر داده و ازشون خواسته بود بيا پيش ما تا شايد يه كم از دلتنگي ما كم بشه چون بابايي فعلاٌ نميتونه ما رو ببر تهران

واما امروز حال و حوصله چنداني نداشتم حتي حال پارك رفتن هم نداشتيم ......اين نت هم كه از صبح قطع بود و كمك بسياري به تك فاز كردن ما كرده بود و بدون هدف در حال تماشاي تلويزيون بوديم كه ديديم در باز شد و در آستانه در اول ماماني و بعد چهره پيروز باباييي ظاهر شد و انگار خدا دنيا را به شما داده بودن

حالا در تعجبم بابايي آلو تو دهنش خيس نميخوره چه طوري تحمل كرده و از ديروز تا حالا به من نگفته كه ماميم داره مياد

خلاصه اينكه ماماني اومد با دست پر براي آوين جون ........ يه ست كامل لوازم پزشكي برات خريده كه از سر شب اينقدر گوش منو چك كردي كه گوشم داره سوت ميكشه

  شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین

24/02/91(يكشنبه):

امروز عمه شور انگيز دو تا از عكساي عطيه و عسل رو برام mms كرده بود چون خيلي دلم براشون تنگ شده بود تو يكي از عكسا مامان ناهيد هم بين عطيه و عسل نشسته بود و تو با ديدن اين عكس از شده حسسسسسسسسسسسسسودي منفجر شدي و رو كردي به بابايي و گفتي : اين مامانت مثل بچه ها مي مونه چرا پيش اينا نشسته بگو پاشه بره ناهار بپزه براي بابا ايرج بعد هم رفتي گوشي بابا رو آوردي تا مجبورش كني به مامان ناهيد زنگ بزنه

 شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین

 

25/02/91 (دوشنبه):

...............................................................................................................................................

26/02/91(سه شنبه):

 شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین

27/02/91 (چهار شنبه):

نفسم ، اميدم و تمام هستي ام

اصلاٌ نفهميدم اين چند روز چه طوري گذشت باوركن

ماماني بچه داريش حرف نداره يعني به قول معروف صبر ايوب داره يه تغييراتي در تو ايجاد كرده كه من هنوز تو كف ش موندم

هر روز بدون درد سر و اخم و تخم با داستانهاي مادر بزرگ پسند صبحانه كامل كامل ميخوري

بعد كلي بازي ميكني و بعد از ناهار يه ساعتي ميخوابي و جايزه اين خواب بعد از ظهر رفتن به هر جايي كه تو جاشو تعيين ميكنه كه البته اونم تكراري و هر روز دلت ميخواد بري پارك و ماشين سواري كني و شب هم بدون كلنجار رفتن مي خوابي

من كه جوانتر و سالم اصلا حوصله اين كارها رو ندارم ولي ماماني با اين پا درد و چشم درد و كلي درد بدن ديكه به تو نه نميگه حتي بگو يك اخم و اين ها همه  چيزي نيست جزءحاصله عشق مادر بزرگ به نوه

 

 

 شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین

28/02/91 (پنج شنبه ):

. از بس در اين يخچال رو باز و بسته كردي كه ديگه صدام در اومد بهت ميگم مامي جان در يخچال را ببند خراب ميشه ميسوزه ..... ميگي اين يخچال  (يدتال) نيست اين كمد منه اگه ميخواي نسوزه (ندوزه ) يكي برام بخر

ميگم عزيز مامان در ويترين رو ببند ظرفهامو ميشكوني ....... ميگي كي اينا رو برات خريده ....... ميگم مامانم ........ ميگي تو ميخواي من بزرگ شدم بدي به من منم از اينا بدم مياد  پس بزار بشكنه

تلويزيون بنده شده تير دروازه شما موقع توپ بازي ..... ميگم دخملي تلويزيون خراب ميشه نكن ميگي برام بخر يه دونه بزار توي اتاقم ديگه به اين كاري ندارم

امروز با ماماني داشتيم صحبت ميكرديم در مورد كادو تولد امسال شما كه شما پريدي وسط صحبتمون و به ماماني گفتي ماماني پول بده من برم براي خودم يخچال و تلويزيون بخرم بزارم تو اتاقم تا اين دخترت اين همه غر غر نكنه

باور كن گنج قارون پيدا نكردم اگه پيدا كردم تمام فرمايشات شما رو انجام ميدم

  شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین شکلکهای جالب و متنوع آروین

 

29/02/91(جمعه):

اين روزها يك حالي ميده ماماني نيمي از كارهاي مربوط به شما رو تقبول ميكنه البته بعضي از روزها و بنده تا لنگ ظهر كه نه تا 11 ميخوابم

 

 

 

 

شکلکهای جالب آروینشکلکهای جالب آروینشکلکهای جالب آروینشکلکهای جالب آروین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

ملی مامان میکاییل
30 اردیبهشت 91 14:33
این آوین همیشه با کاراش کلی منو می خندونه
چشمت روشن مامانیت اومده منم در حیرته معجزه کاره مامانا موندم یعنی یه روزی ماهم اینجوری می شیم ؟؟؟



مرسي عزيزم .اي خواهر ما الان حوصله نداريم چه برسه به زمان پيري
تارا
3 خرداد 91 16:45
سلام مامانی کم پیدایی آپم
نارینه
3 خرداد 91 18:45
چشمت روشن عزیزم .... حسابی از تنهایی در اومدی...

خدا نگهدار مادر باشه که این همه کمک حالت شده

میگما ...چرا برا آوین چیزایی که میخواد نمیخری !!!!!!!!!!!!!!


دوست جوني اگه يه كم دقت ميكردي گفتم كه دنبال گنج قارونم ماشاالله دخمليم يه دل داره هرچي ميبينه ميخواد
مامان گیسو جون
3 خرداد 91 21:04
سلام عزیز دلم خوبی ؟
من رسماً عاشق دخترتم به خدا
چشمت روشن گلم
خوش به حالت منم خواب تا ساعت 11 می خوامممممممممممممم
جیغغغغغغغغغغغ هههههههه بوسسسسس


سلام عزيزم ممنونم از اين همه لطف منم دوستون دارم
مامان نسترن
4 خرداد 91 13:07
امشب رو ازدست نده مامانی . واسه همه دعا کن و ازآخر آرزوهای قشنگتو بده دسته فرشته ها تا ببرن برسونن دست کسی که همیشه متظره ما باهش درددل کنیمو اونم روی همه غمامون خط بکشه و واسمون روی برگه آرزوهامون مهر تایید بزنه. شب آرزوها و روزای قشنگ رجب مبارک
سمیرا
9 خرداد 91 17:44
گلم آنیسا تو مسابقه شرکت کرده اگه دوست داری میشه بری تو این صفخه و بهش رای بدی ؟ http://noruz1391.niniweblog.com/post811.php باید تو قسمت نظرات بنویس آنیسا کوشولو 2