آوينآوين، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

آوين زیباترین فرشته آسمونی

روز تولد تو ميلاد عشق پاك

در شبي پرفروغ ليلي ماه رمضان ، نور چشمي آوين خانم كه خداوند او را از تبار صالحين قرار دهد پا به دنياي فاني گذاشت و خير باتي را براي ما به ارمغان آورد ، خداوند سبحان قدومش را كه سخت چشم انتظارش بوديم مبارك گرداند . دختر ناز من در يك شب تابستاني در تاريخ سوم شهريور ماه هزارو سيصدو هشتادو هشت ساعت ۴۵: ۲۰ در بيمارستان آتيه ديده بر جهان گشود و دل مامان و باباييش را غرق نور كرد. ...
18 بهمن 1389

روزهای سپری شده در کنار عزیزم

مامان جون مدتها ست که در فکر تهیه یه وبلاگ برای تو هستم و الان موفق به درست کردن آن شدم البته همه خاطرات زیبای با تو بودن را تا امروز در دفترچه خاطراتت نوشتم ولی از امروز به بعد میخوام برات جهانیش کنم . دختر مامان روزها از پس هم میگذرد و تو روز به روز شیرین تر میشوی .وقتی لبخند میزنی و اون دندنهای کوچولوت نمایان میشه دل من را میبری دوست دارم عشق مامان به زیبایی راه میروی و کلمات را به قشنگی به زبان شیرین خودت بیان میکنی دوست دارم همه کس مامان. ...
16 بهمن 1389

براي فرشته كوچكم

زيباي من ،شمردن بلدم از خیلی سال پیش.....اما این روزها گم می کنم لحظه ها و ساعتها را.......تقویم کوچک روی میز را صد بار بیشتر از قبل ورق می زنم...مدام می نشینم و می شمارم روزهای با تو بودن را....هفته ها حالا برایم معنای دیگری دارد هم برای من و هم برای آنهایی که بعد از احوالپرسی می پرسند الان هفته چندی؟؟؟ و این یعنی چند هفته مانده تا به تو رسیدن. مدتهاست که دیگر  یک نفر نیستم.شده ام دو نفر، دو تا قلب که به فاصله کمی می تپند و تجربه می کنن روزهای با هم بودن را... فرشته نازم بالاخره قشنگترین صدای زندگی به گوشم رسید. صدای تپش قلبت که وجودم را غرق شادی کرد و اشکهایم را سرازیر ...حس قشنگ مادری را درونم  به پا کردی و مرا شیفته خود ساخت...
16 بهمن 1389