حرف حرف خودمه
يه چند وقني بود كه با دختر خوشگلم ميرفتيم خريد و بد جوري تو نخ اين دوچرخه بود ولي هر دفعه توي مغازه بودو و اون بهش دسترسي نداشت ديروز كه با باباش رفتيم خريد آقاي مغازه دار همه دوچرخه هاشو چينده بود دم در دخملمم خيلي جدي رفت دوچرخه را برداشت و بعد باباشو صدا كرد كه بيا پولشو حساب كن به اين صورت بود كه آوين خانم حرفش را به كرسي نشاند .وقتي برات خريديم سريع سوارشدي و چون مغازه يه كم تو شيب بود دوچرخه حركت ميكرد و تو همه را مجبور به دست زدن ميكردي با مزه من فدات بشم خيلي دوست دارم تو همه دنياي مني . ...
نویسنده :
مامان آوین کوشولو
16:03