آوينآوين، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

آوين زیباترین فرشته آسمونی

دلنوشته 26

   06/03/91 شنبه : برات مي نويسم دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي من مي نويسم .. ...من ... مي نويسم دوستت دارم ميگن لبخند ربطي به مرگ نداره ولي تو بخند تا من برات بميرم  میگن شقایق ها هرگز نمی میرندبس تا مرگ شقایق ها دوستت دارم می گن خدا ابر رو به گریه در میاره تا گل بخنده پس هر وقت بارون اومد یادت نره بخندی  میدونی چرا بعضی شبها زود صبح می شه؟؟؟؟؟؟ چون خورشید هم دلش برای چشمای تو تنگ ميشه ميدوني فرق لبخند تو با لبخند من چيه ؟ تو وقتي شادي ميخندي،من وقتي تو شاد...
13 خرداد 1391

بابايي دوست دارم

روزت مبارك بهترين باباي دنيا  فقط خودم و خودت ميدونيم كه براي بزرگ شدنم وآسايشم  چقدر زحمت ميكشي بابت تك تك مهربونيات هزاران بوسه تقديم دستاي مهربونت ميكنم       ...
12 خرداد 1391

دلنوشته 25

  30/02/91 (شنبه )   : ارديبهشت هم داره نفسهاش آخرش را ميكشه ..... كمكم داريم وارد ماه خرداد ميشيم و اين يعني روز شمار تولد بابايي هر روز دارم فكر ميكنم كه براش چي بخرم آخه اين ماه هم روز پدره و هم تولد بابا جون ..... خيلي دلم ميخواست گوشي همراهش را عوض ميكردم ولي متاسفانه وضع مالي........ميخواستم بنويسم خراب ولي ديدم افتضاحه برات مينويسم از شادي و غم اين روزها از داري و نداري بدون هيچ باكي تا شايد بتونم الگوي خوبي باشد برات در آينده دلم ميخواد يه روزي بياد كه وقتي دارم به اين روزها نگاه ميكنم از كمبود هاش خندم بگيره ولي فكر نكني الان ناراحتم .............. نه باور كن  روزي هزار بار خدا رو شكر ميكنم چون اگ...
5 خرداد 1391

دلنوشته 24

23/02/91 (شنبه ) : فرشته كوچولوي من! وقتي مژده داشتنت رو بهم دادن، از شادي فقط گريه كردم وقتي اولين تكانهاي تو رو تو وجودم احساس كردم، شعف همه وجودم رو گرفت وقتي بهم نشونت دادن، چشمهامو بستم و تو دلم از خدا بخاطر سالم بودنت تشكر كردم وقتي براي اولين بار در آغوش گرفتمت و بهت شير دادم، تو دلم فرياد زدم "واي خدا! تو فوق العاده اي" وقتي براي اولين بار بهم لبخند زدي، به آسمونا پرواز كردم آره! من يه مادرم با تمام اين تجربه هاي به ظاهر ساده و تكراري دنيا ولي معجزه ي داشتن تو براي من اصلا ساده و تكراري نبود! حالا خيلي وقته كه در برابر عظمت پروردگارم كرنش مي كنم و از ته دلم ميگم: "شكرت خدا كه نمردم و يه همچين لذتي رو چشيدم!" ...
29 ارديبهشت 1391

یکی از قشنگترین روز های خداوند(روزی که مادر شدم )

شگرفی عشق همه می شناسیمش؛ همو که با شکوه مهرش عشق را معنایی دیگر می بخشد و قلبش وسعت بی انتهای صبر و مهربانی است و شانه های پرصلابتش مأمن مهر و صفا، و چشم های پرفروغش سرچشمه احساس و گذشت است. مادر، مهر کیشی است که با شمع وجودش به محفلمان روشنی می بخشد و با گلخند محبت اش رنگ غم را از چهره مان می زداید و تبسمی از شادمانی بر دل هایمان می نشاند و با دستان پر سخاوتش، چتری سایه گستر ساخته است تا هیچ سختی را حس نکنیم. او به را ستی تندیس همه خوبی هاست. بهار زندگی مادر، تو شکوفاتر از بهار، نهالِ تنم را پر از شکوفه کردی و با بارانِ عاطفه های صمیمی، اندوه های قلبم را زدودی و مرهمی از ناز و نوازش بر زخم های زندگی ام نهادی. در «تابستان&raqu...
22 ارديبهشت 1391

دلنوشته 23

    16/02/91 (شنبه ) :   اگه پسرا نبودن کي مامانا رو دق مي داد؟ اگه پسرا نبودن کی شلوار کردی می پوشید بیاد تو کوچه ؟ اگه پسرا نبودن کی مجنون می شد ؟ اگه پسرا نبودن کي خونه رو مي کرد باغ وحش؟ اگه پسرا نبودن تو دانشگاه استاد کيو ضايع مي کرد؟ اگه پسرا نبودن کی خالی می بست ؟ اگه پسرا نبودن دخترا به چي مي خنديدن؟ اگه پسرا نبودن کی زورگویی می کرد ؟ اگه پسرا نبودن کی کرم می ریخت ؟ اگه پسرا نبودن دخترا کيو سر کار مي ذاشتن؟ اگه پسرا نبودن دخترا کيو تيغ مي زدن؟ اگه پسرا نبودن کي تو کلاس مي رفت گچ مي ياورد؟ اگه پسرا نبودن کي اشغالا رو مي ذاشت جلوي در؟   ...
21 ارديبهشت 1391

عکسهای لو رفته از پارتی جنجالی در شمال تهران

این پارتی بمناسبت جشن تولد یکسالگی دختر یکی از برج سازان تهران برپا شده بود. تصاویری که مشاهده می فرمایید از این مراسم لهو لعب گرفته شده است.   اکثر دختر و پسرهای حاضر در این پارتی در زمان دستگیری در حالت زننده ای در کنار هم خوابیده بودند   . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .   عکس های گرفته شده از اتاق خواب های این پا...
18 ارديبهشت 1391