دلنوشته 7
سلام عزيز دلم مامان حال خوشگل خودم چه طوره؟ ميدوني مطلبي رو كه الان در پايين ميخوني جريانش چيه ؟ اين چند وقته بابايي سخت مشغول كاره ......اين زيادي كار هم سخت خسته اش كرده مامان جون صبحها كه زود ميره بيرون و ما خوابيم و شب هم وقتي مياد خونه از خستگي زياد زود خوابش ميبره ....... اين موضوع باعث شده كه ما كمتر همديگر رو ببينيم و با هم حرف بزنيم ....خيلي از اين شرايط ناراحتم ولي خوب فعلاٌ چاره اي نيست ديشب بابايي يه فلش همرا خودش آورده بود تا براي يكي از دوستاش يه سري فيلم بريزم رفتم پاي كامپيوتر گفتم تا تو داري با بابايي بازي ميكني منم اين فيلمه رو بريزم ...... يه چند دقيقه اي كه گذش...
نویسنده :
مامان آوین کوشولو
15:59